اونی که میخواستی توی دود و غبارها گم شد اون مثل مرغی پشت همین حصارها گم شد ..ما هرگز به هم نمیرسیم چون تو خورشیدی و من ماه ما باید از هم جدا باشیم تا یه روزی بمیریم اونزمان پنجره های خوشبختی بین من و تو باز میشه و اون انتظار ما 2 نفر به پایان میرسه و در انزمان ما هر 2 تامون ماه و خورشید میشیم 2 تایی در کنار هم قسم به تو که عشق من به تو یه عشق بی زبونه به پای تو چون یه آتش یه چشمه جنونه چون عشق من و تو هم برسه مثل طلوع یه ستاره است زندگی ما اون وقت تازه شروع میشه تولدی تازه و نو تو بی خبر اومدی و به خونه من سر زدی اونی ما باید دوباره به هم برسیم تا جون بگیریم تو بگو عزیزم بی تو چی کنم چی کار کنم که از تو دورم سرشارم از خواهش های نفسانی بیا به بالینم می پرستمت ......