همه چیز برای نلی در یک لحظه اتفاق افتاد پا را بر روی پدال گاز گذاشت و ماشین اخرین مدلش با یک نیش گاز کوچک حرکت کرد در جاده بیابانی در حال رفتن بود که ناگهان دید 6 مرد در تعیقب او هستند نلی به خودش گفت این مردها هرگز دستشان به من نمی رسه چون من ماشی دارم انها پیاده هستند و با خوشحالی از انها دور شد هنوز 200 متر نرفته بود که ناگهان ماشین پنجر شد گفت خدای من همه چیز رو پیش بینی کرده بودم به غیر از این یکی رو نمی دانست چیکار کنه پشت سرش را نگاه کرد دید هر 6 تا مرد دارند به طرف نلی می ایند نلی ترسیده بود یک دختر 31 ساله وسط بیابان تنها و 6 مرد گرسنه هم پشت سرش بودند و هر لحظه به نلی نزدیکتر می شدند وقتی به نلی رسیدند نلی که خیلی ترسیده بود با چشمانی از حدقه بیرون زده به انها نگاه می کرد یکی از ان مردها گفت خانوم شما کمک نیاز دارین از چیزی ترسیدید نلی با صدایی لرزان گفت نه ماشینم پنجر شده یکی از مردها با خنده گفت شما که پنجر نشدید و سالم هستید پنجری ماشین رو میتونین بگیرین کمک اگر نیاز دارین ما می توانیم کمک کنیم نلی گفت نه مرسی انها گفتند نه ما کمک می کنیم لاستیک زاپاس رو بیرون اوردند و جا زدند نلی گفت مرسی کمک کردین به انها گفت در بیابان 6 نفری دنبال چی می گردین گفتند ماشین ما 3 کیلومتر جلوتر است خراب شده و ما 5 نفری رفتیم یک مکانیک اوردیم همانی که لاستیک شما را عوض کرده نلی گفت اهان خوبه بعدش به انها گفت دوست دارین شما رو برسونم6 نفر سوار شدند نلی ترسش بیمورد بود و انها را به ماشینشان رساند که هیوندا بود انها پیاده شدند با نلی دست دادند و خداحافظی کردند....